لحظه ها را با تو بودن ، در نگاه ِِِ تو شکفتن ، حسّ ِِِِِِِ عشق رو در

تو دیدن

مثل رویای تو خوابه

با تو رفتن با تو موندن ، مثل ِِِ قصّه تو رو خوندن ، تا همیشه تو

رو خواستن

مثل ِِِِ تشنگی ِِِ آبه

اگه چشمات منو می خواست ، تو نگاه ِِِ تو می موندم

اگه دستات ماله من بود ، جون به دستات می سپردم

اگه اسمَََََََََمو می خوندی دیگه از یاد نمی بردم

اگه با من تو می موندی ، همه دنیا رو می بردم

بی تو امّا سر سپردم ، بی تو و عشق ِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِ تو بودن

تو غبار ِِِِ جادّه موندن ، بی تو خوب ِِِ من محاله

بی تو حتّی زنده بودن ، بی هدف نفس کشیدن

تا ابد تو رو ندیدن ، واسه من رنج و عذابه

توی آسمون ِِِ عشقم غیر ِِِ تو پرنده ای نیست

روی خاموشی لبهام جز تو اسم ِِِِ دیگه ای نیست

توی قلب ِِِ من نه عزیزم هیچکسی جایی نداره

           دل ِ عاشقم به جز تو هیچکسی رو دوست نداره




باران می بارد امشب ، دلم غم دارد امشب

آرام ِِِِِِِ جان ِِِِِِِ خسته رَََََََه می سپارد امشب

در نگاهت مانده چشمم ، شاید از فکر سفر برگردی امشب

از تو دارم یادگاری ، سردیه این بوسه را پیوسته بر لب

قطره قطره اشک چشمم ، می چکد با نم نم ِِِِ باران به دامن

بسته ای بار ِِ سفر را ، با تو ای عاشق ترین بد کرده ام

رنگ ِ چشمت رنگ دریا ، سینه ی من دشت غم ها

یادم آید زیر ِ باران با تو بودم ، با تو تنها

این کلام ِِ آخرینت برده میل زندگی را از سر من

گفته ای شاید بیایی از سفر امّا نمی شه باور ِ من

رفتنت را کرده باور ، التماسم را ببین در نگاهم

زیر باران گریه کردم ، بلکه باران شوید از جانم گناهم




سرِِِِتو بذار رو شونه هام خوابت بگیره

بذار تا آروم دل ِ بی تابت بگیره

بهم نگو از ما گذشته دیگه دیره

حتّی من از شنیدنش گریم می گیره

بذار رو سینم سرِِِِ تو ،چشمای خیس و ترِِتو

بذار تا سیر نگات کنم ، بو بکشم پیرهنتو

بغل کن و بچسب بِِِِِِِِِِهم ، بکش دوباره دست بِِِِِهم

جز تو کسی رو ندارم ، نزدیک تر از نفی بِِِِهم

وقتی چِِِِِِِِِشات خوابش میاد ، آدم غََََََََََََََََََماش یادش میاد

یه حالتی تو چشماته ، که عشق خودش باهاش میاد




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد